، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

باران,دختری از جنس عشق

خوشگل من

باران جون خوبی عزیزم؟     عزیزم دیروز رفتیم تا اولین خریدهای سیسمونیتو بخریم.وای که چه     لذتبخش بود خرید کردن واسه تو عزیز دل.     یه لیست بلند بالا تهیه کرده بودم و همه شو از مغازه عمو فردا(دوست     دایی وحید) خریدیم واست.فقط موند چند قلم از وسایلای بزرگت مثل     فرش و سرویس خواب و ...     مبارکت باشه عشق زندایی     باران خانم گل     دیروز صبح من و مامان زهرا رفتیم سونوگرافی چهاربعدی تا بهتر تو رو     ببینیم و بیشتر از سلامتت مطمئن بشیم.   &nb...
22 خرداد 1392

نصیحتی از زن دایی مهسا به باران خانم

باران مهربونم     میخوام بعضی چیزها رو برات خلاصه وار بگم.     یه چیزایی مثل نصیحت.     انشالله بدنیا میای و بزرگ میشی و این نوشته ها رو میخونی.     الان که دارم اینا رو مینویسم واست گریم گرفته.     خوشگلم میخوام کمی از مامانت بهت بگم.از مادری که تو عزیزترین     هستی واسش.مادری که 13 سال منتظرت بوده.     من مامان زهرای گلت رو خیلی دوست دارم.هیچوقت واسم خواهر     شوهر نبوده.همیشه مثل خواهرام دوستش داشتم.همیشه از خدا     خواستم که تو رو بهش بده.روزی که رفتم اتاق...
22 خرداد 1392

آمدیم نبودید

خوشگلم خوبی؟     خوش میگذره؟     راستی باران جون روز جمعه اومدیم خونه شما.شما خونه نبودی....     شکم مامان زهرا بودی.هرچند که مامان زهرا زیاد غذا نمیخوره و کم     اشتهاست,ولی خوب شکمش بزرگ شده.مثل اینکه یه نی نی تپل هستی انشالله.     وقتی داشتم تو اتاقی که قراره ماله تو بشه صدرا رو میخوابوندم.مامان     زهرا با همون شیطنت همیشگیش اومد تو اتاق و در کمد دیواری رو باز     کرد و زود بست.               منم یهو دیدم که چی؟ خریدای با...
22 خرداد 1392

اسم باران از کجا انخاب شد؟

خوشگل من ...     میخوام بهت بگم که چرا مامان و بابا اسم باران رو واسه تو ناز دختر     انتخاب کردن!     عزیز دلم,دلیل انتخاب این اسم قشنگ برای تو اینه که هروقت مامان و     بابا می رفتند تبریز پیش خانم دکتری که کمکشون کرده خدا تو رو به     اونا بده, باران می بارید.     این حالت به اونا این حس رو داده که اگر خداجون بهمون یه دختر داد     اسمش رو بزاریم باران.     انصافا هم اسم قشنگی داری فدات بشم من. ...
22 خرداد 1392

سلام خوشگل زن دایی

سلام فندق من     این وبلاگ رو برات درست کردم تا واست از روزای نبودنت و الان که     هستی بنویسم.     من زن دایی تو هستم.زن دایی وحید و مامان پسر دایی صدرا.     حتما واست سوال که چرا من به جای مامانت واست وبلاگ درست     کردم؟!     عزیزم مامان زهرا به اینترنت دسترسی نداره.هی به بابات میگه وصل     کنه هاااااا...ولی چون بابایی سرش شلوغه وقت نمیکنه.منم که     عاشق وبلاگ نویسی و اینترنت هستم و در نتیجه تصمیم گرفتم واست     وبلاگ بنویسم.فعلا مامان زهرا نمیدونه تو یه...
22 خرداد 1392