، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

باران,دختری از جنس عشق

یــــــه بــــــــغــــــــــل عـــــــکـــــــــس

1392/11/4 2:54
2,955 بازدید
اشتراک گذاری

باران جون این گیفت شماست که وقتی مهمونا برای دیدنت میومدن بهشون یادگاری می دادیم.

 

این قربونی رو بابا مجتبی روزی که از بیمارستان مرخص شدی جلو پات قربونی کرد که انشالله هرچی بدی و شر هست ازت دور باشه.تو این عکس بغل زن دایی مهسا هستی.

 

بارانم,وقتی شما 3 روزه بودی مجبور شدیم به خاطر زردی که داشتی 2 روز تو دستگاه بزاریمت.الهی فدات بشم خیلی مظلوم بودی تو دستگاه.همه نگرانت بودیم ولی بابامجتبی رو که دیگه نگو... بالش به دست اومد جلو دستگاه و درست جلوی دستگاه دراز کشید تا کامل تو رو ببینه.بابامجتبی سعی میکرد به من دلداری بده که ناراحت تباشم بخاطر این شرایط ولی خودش بیشتر از من ناراحت بود و به روش نمیاورد.تو یک جمله بگم: بابامجتبی عاشقته.

 

باران 3 روزه نخودی

 

تو این عکس دایی وحید داره ناخن های باران جون رو کوتاه میکنه.

 

دختر عشق باباشه... بابا عاشق کاراشه... روی دو چشمون بابا... دخترم فقط جاشه

 

مامانی.اینجا چون از دستگاه آوردیمت بیرون اینجوری آروم و خندون لالا کردی.

 

قربون دختر نازم بشم من

 

بدون شرح

 

 

بفرمایین ادامه مطالب....

 

باران 2 ماهه با یه جفت چشم تیله ای

 

باران جونم قلب هامونو به هم چسبوندیم و خوابیدیم

 

باران 41 روزه من لباسای خوشگلش رو پوشیده تا برای اولین بار خونه مادربزرگش مهمون بره.

 

خوشگل خانوم تل سرتو میدی ما هم باهاش عکس بندازیم؟؟؟

 

باران و پسر دایی فرزاد

 

ای بابا ... آخه چقدر ازم عکس میگیرین؟!

 

کوچولوی من داری تو وان حمومت آب تنی میکنی...عافیت باشه گلم

 

پدر و دختر...

 

اولین شب یلدای باران با لباس هندوونه ای خوشمزه

انصافا کدوم هندونه شیرین تره؟؟؟

 

باران و پسر دایی صدراجون

 

 

 

پسندها (2)

نظرات (6)

بهار
6 بهمن 92 2:32
ای جوووونـــــــــــــــــــــــم، همیشه سلامت باشی قشنگم. مرسی زهرا جون بخاطر عکسای قشنگی که گذاشتی، واقعا لذت بردمم.
زن دایی مهسا و مامان زهرا و بابا مجتبی
پاسخ
سلام بهارخانومی.مرسی عزیزم واقعا لطف داری به ما...
نازنین
7 بهمن 92 22:55
منکه حسابی عاسقش شدم. خیلی خیلی بانمک و نازه. حتما از طرف ما ببوسینش. امیدوارم قدمش پر از خیر و برکت باشه واستون.
زهرا
8 بهمن 92 15:38
واااااااااااااااااااای خاله جون قربونت برم ماشاالله هزار ماشااللله به باران نازمون همهی اینا برای باران جونم
زن دایی مهسا و مامان زهرا و بابا مجتبی
پاسخ
مرسی زهرای نازنینمانشالله روزی باشه من این احساسات قشنگو واسه نی نیه تو بنویسم عزیزدلم
نگاری
10 بهمن 92 2:03
ای جونم چقدررتو نازی
زن دایی مهسا و مامان زهرا و بابا مجتبی
پاسخ
مرسی خاله نگاری جون
فاطی
10 بهمن 92 13:17
سلام زهراااااااا جونم خوبی؟ باران جان که هزاااااااااااااااااار ماشالله خوبه و نیازی به احوالپرسیش نیس لحظه شماری میکنم یه روز که اومدم ارومیه قسمت بشه بیام باران رو ببینم من عااااااااااااااشقش شدم میبینم که عکس داماد منو هم گذاشتی اینجا چرا داماد منو گذاشتی پیش دختر نامحرم؟؟؟؟هاااان؟؟؟
زن دایی مهسا و مامان زهرا و بابا مجتبی
پاسخ
مرسی خاله فاطی جون من وباران هم واسه دیدن شما لحظه شماری میکنی حتما تشریف بیارین.راستی مهسا دختر منو از موقعی که توشکمم بودواسه پسرش نامزدکرده طلا هم واسش خریدن!!!
mum
18 آذر 94 18:59
سلام وبلاگ قشنگیه امیدوارم به وبلاگ من هم سربزنیدواگرپسندیدیدهوادارم شوید ممنون