اندر احوالات ما تو این 4 ماه
باران گلم
تو این 4 ماه که به زندگی ما اومدی.همه چی تغییر کرده.بهتره بگم قشنگتر شده.
تو خیلی نی نی ناز و باهوشی هستی.تمام روز رو باید واسه تو وقت بزارم.فرصت هیچ کاری رو بهم نمیدی.همش میخوای تو بغلم باشی.ببخشید اگه دیر به دیر وبلاگت رو مینویسم.چون واقعا فرصت نمیکنم.
تو این مدت شکر خدا شما هیچ مشکلی نداشتی و کاملا سالم بودی.الان 6 کیلو وزن و 60 سانت قد داری..بابا مجتبی میگه دختر من باید باربی باشه.قدبلند و خوشگل.
واکسن 2 ماهگیت رو هم زدیم و شکر خدا زیاد اذیت نشدی.هر ماه هم برای کنترل ماهیانه پیش دکترت میریم و خانم دکتر هم از روند رشدت راضیه.
چیزی که بیشتر از همه خوشایند بابامجتبی ست اینه که در اوج گریه و نا آرامی هم که باشی, تا بقل بابامجتبی میری آروم میشی.
تو این مدت طفلی مامان شهناز خیلی خسته شد ولی با این وجود اونم از نگه داری تو راضی و خوشحاله.از بس تو شیرین و ناز هستی که خستگی رو از تنش بیرون میکنی.
همه خانواده و فامیل دوستت داریم و از به دنیا اومدنت خوشحالیم و روزی هزار بار خدای مهربون رو شکر میکنیم و از خدا میخوایم که نگهدار تو فرشته کوجولو باشه.
خدایا شکرت...