سلام خوشگل زن دایی
سلام فندق من
این وبلاگ رو برات درست کردم تا واست از روزای نبودنت و الان که
هستی بنویسم.
من زن دایی تو هستم.زن دایی وحید و مامان پسر دایی صدرا.
حتما واست سوال که چرا من به جای مامانت واست وبلاگ درست
کردم؟!
عزیزم مامان زهرا به اینترنت دسترسی نداره.هی به بابات میگه وصل
کنه هاااااا...ولی چون بابایی سرش شلوغه وقت نمیکنه.منم که
عاشق وبلاگ نویسی و اینترنت هستم و در نتیجه تصمیم گرفتم واست
وبلاگ بنویسم.فعلا مامان زهرا نمیدونه تو یه وبلاگ داری.بعدا بهش
میگیم.
باران جون,به غیر از اونایی که بهت معرفی کردم چند نفری هم هستن
که باید بشناسیشون.
1-عزیز : مامان بزرگت یعنی مادر مامان زهرا
2-بابابزرگ:بابای مامان زهرا
3-عمه:مامان بابا مجتبی که نمیدونم چرا همه بهش عمه میگیم.حتی
بابا مجتبی(الان زنگ زدم از بابات پرسیدم که آیا تو هم به عمه,عمه
میگی یا چیز دیگه.گفت همه عمه میگیم.باران هم قراره عمه بگه).
4-پدر بابا مجتبی که چند سال قبل رفته پیش خدا و فرشته ها
5-دایی فرهاد:دایی بزرگت
6-زن دایی فرزانه:زن دایی فرهاد
7-فرزاد:پسر دایی بزرگت که خیلی هم بانمکه
خوشگلم,فعلا همین تعداد کافیه.به دنیا که اومدی,بقیه افراد فامیل رو
هم خودت میشناسی.
باران جونم,طوری دوستت دارم که انگار دختر خودمی و طوری منتظر
به دنیا اومدنت هستم که انگار تو شکم منی نه شکم مامان زهرا.
وقتی در مورد به دنیا اومدنت فکر میکنم جشمام پر میشه.انقدر که
دوست دارم.
الهی شکرت