، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه سن داره

باران,دختری از جنس عشق

آمدیم نبودید

1392/3/22 12:04
251 بازدید
اشتراک گذاری

خوشگلم خوبی؟

 

 

خوش میگذره؟

 

 

راستی باران جون روز جمعه اومدیم خونه شما.شما خونه نبودی....

 

 

شکم مامان زهرا بودی.هرچند که مامان زهرا زیاد غذا نمیخوره و کم

 

 

اشتهاست,ولی خوب شکمش بزرگ

شده.مثل اینکه یه نی نی تپل هستی انشالله.

 

 

وقتی داشتم تو اتاقی که قراره ماله تو بشه صدرا رو میخوابوندم.مامان

 

 

زهرا با همون شیطنت همیشگیش اومد تو اتاق و در کمد دیواری رو باز

 

 

کرد و زود بست.

 

 

 

 

 

 

 

منم یهو دیدم که چی؟ خریدای باران خانم اونجاست. تا خواستم

 

 

اخم کنم که چرا بدون من رفتید خرید, مامانت گفت که رفته بودیم

 

 

بی بی سنتر,دیدیم زشته دست خالی برگردیم.اینا رو خریدیم.

 

 

 

 

 

یه ست حوله بنفش خوشگل و بالش شیردهی و ارگ اسباب بازی و یه

 

 

میز آرایش کوچیک که ماله بچگی مامانت بوده تو کم بهم چشمک

 

 

 

میزد. البته چند دست لباس که عزیز برات خریده بود و یه سارافون

 

 

لی که من برات از تهران خریده بودم و یه شنل ناز و خوشگل که بابا

 

 

 

مجتبی از تبریز برات خریده بود هم داخل کمد بود. قول میدم

 

 

دفعه بعد که رفتم خونتون از همه وسایلات عکس بندازم تا بزارم تو

 

 

وبلاگت


باران جون,تو دلم غوغاست.نمیدونم چجوری از خدا تشکر کنم که تو رو

 

 

 

 

 

به ما داده.

زن دایی مهسا فدات بشه الهی.

 

الهی شکرت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)