تولد مامان زهرا
سلام خوشگلم
خوبی باران جونم؟
منم زن دایی مهسا.همون زن دایی که عاشق شما فرشته
کوچولوست.
عزیزم رو ز 1 مرداد آخرین تولد مامان زهرا بدون شما بود.
انشالله از سال بعد شما شمع های کیک رو فوت میکنی.نمیدونم چرا
این تولد یه جور دیگه بود.حس میکنم هر کادویی که برای مامانت می
خریدیم,بازم وجود شما براش بهترین کادو بود.امسال مامانت یه جور
دیگه بود.شاید آرومتر و خوشحالتر از 2 سال قبلی که من دیدم.
من و مامان زهرا و صدرا از صبح رفتیم پیش خانم دکتر تا مامان زهرا رو
معاینه کنه و خیالمون رو راحت کرد که شما سالمه سالم هستی.
و در مقابل بی تابی های مامان زهرا کمی آرومش کرد.آخه مامان زهرا
خیلی عجله داره واسه به دنیا اومدنت و حتی به 2-3 روز زود بدنیا
اومدنت هم راضی میشه.
از اونجا با هم رفتیم خونه عزیز.ناهارو اونجا بودیم تا شب که دایی
فرهاد و زن دایی و فرزاد هم واسه شام اومدن خونه عزیز برای تولد
مامان زهرا.
بابا مجتبی یه دوربین عکاسی و یه دسته گل خوشگل به مامان زهرا
هدیه داد.
من و دایی وحید یه بشقاب دیواری چشم زخم به مامانت هدیه دادیم تا
این خوشبختیش هیچوقت چشم نخوره.
کیک تولد هدیه دایی فرهاد بود.
عزیز هم یه دست فنجون طلایی دکوری خوشگل به مامان زهرا هدیه
داد.
البته چون صدرا خیلی شلوغی میکرد و نمیخوابید ما زود برگشتیم
خونه و حتی کیکمون رو هم آوردیم خونه.واسه همین هم زیاد در
جریان ادامه تولد نیستم.
باران جونم انشالله از سال بعد شما لباسای خوشگلت رو میپوشی و
میشینی بغل مامان زهرا و بابامجتبی و تولدت مبارک میگیری.
امسال که واقعا جات خالی بود.
اینم عکس مامان زهرا و بابا مجتبی که البته بخاطر شما با حجاب
انداخته تا بتونیم تو وبلاگت بزاریم.
الهی شکرت